امید _رسپینا ::
شنبه 85/11/7 ساعت 12:11 صبح
اینم نوشته ی دوم :
« مردم بنده ی دنیایند . دین را تا آنجا می خواهند که با آن زندگی خود را سر و سامان دهند
و چون آزمایش در میان آید دینداران اندک حواهند بود . »
مولای عشق حسین (ع)
حسرت
زیارت
تو
مونده
تو این
دل زارم
کربلاتو تانبینم
آروم و قرار ندارم ...
آقا من خودم می دونم
لایق این حرفا نیستم
اما از شما چه پنهون
از اهل زمونه هستم
دل من عاشق می مونه
دائم از شما می خونه
من رو می شناسی آقا جون
من همونم اون دیوونه
تموم مردم دینا
ما رو می خونند دیوونه
آره ما دیوونه هستیم
بی خیال این زمونه
اما
تا وقتی عشق تو باشه
اینا حرف و بهونه
واسه عشق تو هلاکم
این خط و اینم نشونه
حسرت زیارت تو٬ مونده تو این دل زارم
کربلاتو تا نبینم ٬ آروم و قرار ندارم
گاهی وقتا توی خوابم ٬ کربلاتو من می بینم
می یام و روبرو ضریحت ٬ درد دل کنان می شینم ...
***
بی تو تاریکم و تنها ٬ با تو مستم و شیدا
وقتی که میگم ابوالفضل ٬ دل من می لرزه آقا
یه روزی می یاد آقاجون ٬ که منم سگ تو باشم
چشامو موقع مرگم ٬ زیر پات گذاشته باشم
من که سر تا پا گناهم ٬ تویی تنها تکیه گاهم
تو همون رفیق راهی ٬ که نشستی سر راهم
*** همه شب نهاده ام سر
چون سگان بر آستانت
که رقیبان در نیایند
به بهانه ی گدایی ***
نوشته های دیگران()